فرهنگ عمومی سازنده فضایی است که انسانها در آن روابط فردی و اجتماعی خویش را سامان می دهند. این فضا به تناسبی که شفاف، سالم، مطابق اسلام و ارزشها و دور از رذایل اخلاقی باشد باعث رشد و کمال فردی و اجتماعی می گردد. به تناسب روز فرهنگ عمومی گزیده هایی از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص فرهنگ عمومی از ماهنامه علمی، فرهنگی ائمه جمعه شماره ۷۱ انتخاب کرده ایم که آنرا با هم از نظر می گذرانیم:
شورای عالی انقلاب فرهنگی و فرهنگ عمومی
یک شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم که به نظر من این شورای عالی انقلاب فرهنگی اگر در زمینه های مربوط به روحانیت نمی تواند دخالت کند که البته آن زمینه حساسی است شاید به این آسانی نشود دخالت کرد اما در زمینه های دیگر باید برنامه ریزی کند. باید وارد شود. من گمان می کنم از جمله مسایل حتمی و محکم این است که یکی از بخش های عمده کار را به صورت جداگانه بگذارید راجع به مسایل مربوط به فرهنگ عمومی و ابزارهایی که فرهنگ عمومی را تزریق می کنند. حالا این در مورد تولید بیشتر درباره مصرف کمتر، خوب شما چه کار می توانید بکنید که مصرف مردم کمتر بشود؟ این کار جز با تبلیغات و جز با شیوه های فرهنگی ممکن است؟ که الان متأسفانه یک دست هایی از روی جهل یا از روی غرض عمداً دارند عکس آن عمل می کنند و به حرص و هوس مردم دامن می زنند که بیشتر مصرف کنند. پس باید مصرف و تضییع مواد کم بشود. الان شما ببینید چقدر مواد لازم در ایران هدر می رود، چند روز پیش رادیو می گفت که سی درصد از مواد غذایی ایران هدر می رود و به شکل نان یا زیادی غذا و به شکل های دیگر ضایع می شود و مردم دور می ریزند. بیشتر هم آدم های متنعم و متمکن این کارها را می کنند. سی درصد تضییع مواد شوخی است؟ این سی درصد را اگر به فقرای این مملکت بدهند دیگر فقیری در این مملکت می ماند؟ ببینید مسأله مصرف، یک مساله فرهنگی است. شما باید متصدی اش باشید، بنشینید برنامه ریزی کنید. یک قلم برنامه ریزی، کم کردن مصرف است، اگر ما بخواهیم مصرف کم بشود نباید بنده با یک مسئول دیگر برود بگوید: «مردم مصرف را کم کنید» این فوراً بار سیاسی پیدا می کند و در دنیا می گویند: «ایران ورشکسته شده» و در داخل هم ممکن است هیچ اثری نگذارند. این از مقوله اخلاق است، از مقوله علم نیست. «مصرف را کم کنید» علم نیست که یک بار که گفتی همه بدانند و کافی باشد. این از مقوله اخلاق است ، از مقوله عادت است، بایست با شیوه های لازم و مفید این را گفت تا مصرف مردم کم بشود. حاصل این که اگر به فرهنگ عمومی به معنای تصحیح عادات و اخلاق ملکات و روش های زندگی مردم که این ها از بخش ها و از قلم های عمده فرهنگ یک کشور هست بپردازیم، مشکل اقتصادیمان هم حل خواهد شد. هم مصرف کم خواهد شد هم تولید ما زیاد خواهد شد و هم درآمد ما زیاد خواهد شد. چرا ما به این نمی پردازیم؟ ببینید، آقا این را که عرض می کنم یک مسأله اخلاق نیست که عرض می کنم، نصیحت نمی کنم، این یک چیزی است که توقع بنده و توقع نظام از شماست.
توجه به فرهنگ عمومی؛ مهم ترین تکلیف
یکی از مهم ترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگ کشور است؛ یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون زا و صیرورت بخش و کیفیت بخشی که اسمش فرهنگ است و در درون انسان ها و جامعه به وجود می آید، چگونه باید باشد؛ اشکالات و نواقص اش چیست و چگونه باید رفع شود؛ کندی ها و معارضاتش کجاست؟ مجموعه ای لازم است این ها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد. نمی گویم به طور کامل کنترل کند؛ چون کنترل فرهنگ به صورت کامل نه ممکن است، نه جایز؛ اصلاً رشد فرهنگی با ابتکار و آزادگی و آزادی و میدان دادن به اراده هاست؛ در این تردیدی نیست؛ منتها هوای کار را باید داشت. در تربیت کودک گفته می شود که بچه را خیلی امر و نهی و کنترل و مهار نکنید؛ بگذارید آزادانه برود بازی کند؛ اما معنایش این نیست که اگر لب ایوان رفت و خواست پایین بیفتد، جلویش را نگیریم! باید مراقبت کرد و مواظب بود.
نقاط ضعف در فرهنگ عمومی
انضباط
در داخل کشور، چیزهایی که در فرهنگ عمومی ما ضعیف است، یا جایش کم است، یا به قول آقایان احتیاج به دوز بالاتری دارد، کدام است؟ یکی از آن ها انضباط است. جامعه ما به انضباط، نهایت نیاز را دارد.
اعتماد به نفس
دیگری، اعتماد به نفس ملی و اعتزاز ملی است؛ یعنی احساس عزت کردن از این که من اهل ایرانم. به قول سهراب سپهری، «اهل کاشانم، روزگارم بد نیست»؛ این افتخار است. یا در جای دیگر می گوید: «من مسلمانم». اعتزاز به ایرانی بودن؛ ما به این نیاز داریم. البته این با ملی گرایی ناقص همان ناسیونالیسم منفی مطرودی که ما همیشه آن را رد می کردیم نباید اشتباه شود؛ این ناسیونالیسم مثبت است؛ این ملی گرایی به معنای خوب قضیه است؛ ما به این احتیاج داریم.
قانون پذیری
مورد بعدی، قانون پذیری است؛ به هم تنه نزدن، از هم جلو نیفتادن، حق همدیگر را برنداشتن، توی جیب همدیگر دست نکردن؛ این ها قانون است و ما در جامعه این ها را لازم داریم.
غیرت ملی
موضوع دیگر، غیرت ملی است. اگر ببینیم کسی دارد به نحوی از انحاء به مرزهای فرهنگی یا دینی یا جغرافیایی یا ملی ما تعرض می کند یا فکر تعرض دارد، باید خون ما جوش بیاید و غیرت ما تحریک شود. کسانی که از دین و انگیزه های دینی تهدیدستند، با همین غیرت ملی توانسته اند کشور و هویت فرهنگی واستقلال و ماندن خود را حفظ کنند. فرض بفرمایید یک نفر نظامی یا سیاسی در کشوری پیدا می شود و پرچمش را فرود می آورد و به بیگانه اجازه دهد تا به خیابان پایتختش مثلاً پاریس بیاید؛ اصلاً اسم او جزء اسم های بدنام دنیا ثبت می شود. شاه سلطان حسین اجازه می دهد بیگانه ها داخل اصفهان بیایند، این اصلاً زدودنی نیست. شما الان در ذهن خود امیر تیمور را با شاه سلطان حسین مقایسه کنید، ببینید برای کدامیک از آن ها در دل شما احترام بیشتری وجود دارد. امیر تیمور کسی است که از جای دوری آمده شاید هم بشود اصلاً او را بیگانه به حساب آورد و آن همه قتل و غارت کرده؛ اما به این کشور عزتی داده و درعین حال دل انسان با او صاف تر است تا با شاه سلطان حسین. غیرت ملی چنین حالتی دارد؛ ما این را در داخل کشورمان لازم داریم. البته من نمی خواهم وارد این مقوله بشوم که دارد با این ها مبارزه می شود و ما باید از این اصالت ها و پایه های اساسی حیات اجتماعی در داخل کشور خودمان دفاع کنیم؛ اما بالاخره این ها جزء فرهنگ عمومی است.
دین باوری
مقوله بعدی، تدین و دین باوری است؛ دین باوری با همان معنای عام خودش. من این جا به نظرم به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم قرآن سرش گرفت و «بک یا الله» گفت، از نظر من او همان دانشجویی است که من می گویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب اللهی است؛ کاری ندارم از کدام حزب و جناح و تشکیلات است. ما باید همه را به این طرف بکشانیم که شب بیست و یکم ماه رمضان احساس کنند دلشان به سمت مسجد و قرآن می کشد؛ این حالت برای کشور ما خیلی لازم است. چرا می گویند قرآن را از اول تا آخرش بخوانید، باز تا تمام شد شروع کنید از اول تا آخر، باز تمام شد ادامه بدهید و اگر در طول عمرتان صد هزار بار هم توانستید، آن را بخوانید، کتاب را انسان یک بار می خواند، دفعه دوم هم اگر خیلی خوب بود می خواند بعد تمام می شود و می گذارد کنار. قرآن چون کتاب تربیت است، کتاب تربیت این جور است، کتاب اخلاق را یک بار که بخوانید دفعه دوم هم باید بخوانید، دفعه سوم هم باید بخوانید. گفتن مکرر و به شیوه های مختلف گفتن می خواهد تا جزو عادت شود. عادات و اخلاق این جور اصلاح می شود و فرهنگ این جور به روش صحیح جا می افتد. گفتن مکرر و به شیوه های مختلف می خواهد. شما امروز ببینید دنیای غرب برای این که این ویژگی های فرهنگ غرب را در مردم بدمد از چه چیزهایی استفاده می کند. این ویژگی ها بعضی هایش بسیار خوب است بعضی هاش بسیار بد است، همه اش با همدیگر در جوامع غربی وجود دارد. وجدان کارشان خوب است، وقت شناسی شان خوب است، تمیزی شان خوب است، این ها چیزهای خوبی است، این ها جزو چیزهای فرهنگ غرب است که عملاً هم وجود دارد ولی شهوت رانی شان بد است، بی اعتنایی شان به ارزش های معنوی بد است، چسبیدن شان به مادیات بد است، همه این چیزهای بد و خوب را به انواع شیوه های مختلف با رادیوها، با روزنامه ها، با متخصصین تبلیغات مرتباً به ذهن مردم دنیا فرو می کنند تا جایی که آن ها دیگر به غرب هم قانع نیستند. این کار را باید بکنیم، کی بکند این کار را؟ خوب در جامعه، ما تعدادی روزنامه داریم، یک رادیو و تلویزیون داریم، دستگاه روحانیت هم داریم، دستگاه روحانیت البته هنوز آن چنان سازماندهی و نظم مرتبی هم ندارد که حالا در زمینه کار خودش هم بگوییم یک محاسبه دقیقی دارد. البته با سابق خیلی فرق کرده، اما آن چنان که باید و شاید هنوز نیست.
توسعه اقتصادی، احتیاج به تلاش فرهنگی دارد
واقعا ما برای کار در زمینه فرهنگ عمومی، میدان بازی داریم. اگر ما بخواهیم توسعه اقتصادی را به معنای صحیح کلمه درجامعه راه بیندازیم، احتیاج به تلاش فرهنگی داریم. مادامی که حتی محقق و جستجوگر علمی ما، آن فرهنگ کار و وجدان کار و عشق به کار را، آن چنان در یک فرهنگ سالم مطرح است- که مظهر عالی اش هم فرهنگ اسلامی است- نداشته باشد، وجود این محقق، بی فایده خواهدبود. گیریم که محققان بزرگی تربیت کردیم و مثلا آزمایشگاه های مهمی هم در اختیارشان گذاشتیم؛ این به یک کار شخصی تبدیل خواهدشد.
اگر ما روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، درتوسعه اقتصادی هم خواهیم ماند. این تازه در صورتی است که ما محور را توسعه اقتصادی بگیریم. البته در جامعه اسلامی، محور این نیست؛ توسعه اقتصادی وسیله است. به هرحال، از هرطرف که حرکت می کنیم، می بینیم که به فرهنگ می رسیم و راه ها واقعا به فرهنگ ختم می شود. برای فرهنگ باید کار کرد.
توجه به اخلاق
مسئله دیگر فرهنگ عمومی است. مسائل فرهنگ عمومی مهم است. فرهنگ عمومی همین است که ما می گوییم یعنی همه آن چیزی که فرهنگ جامعه را تشکیل می دهد. ببینید ما یک جامعه بزرگی هستیم نزدیک به شصت میلیون آدم که از این شصت میلیون تعدادی درحال تربیتند، تعدادی از مرحله رشد تربیتی گذشتند و وارد بازار زندگی شدند؛ همه اینها به طور مداوم احتیاج دارند به دمیدن فکر درست و فرهنگ درست و اخلاق درست که البته وقتی این جا فرهنگ می گوییم یک بخش هایی از فرهنگ بیشتر مورد توجه ماست. مثل اخلاق، اخلاق هم جزو فرهنگ است؛ فرض کنید وقتی می گوییم فرهنگ، سنت های ملی هم جزو فرهنگ است که آن حالا موردنظر ماست. این که فرض بفرمایید سنن ملی و سنن تاریخی و سنن جغرافیایی را بیابیم و به مردم بدمیم این ها چیزهایی است که بود و نبودش دراساس کار خیلی تفاوتی ندارد وانگهی تا آن مقداری که لازم هست وجود دارد، عده ای هم هستند که با دین و ایمان و ارزش های اسلامی سر و کار ندارند و آن ها دارند خودشان با جد و جهد زیادی آن کارها را می کنند. آن چه که فعلا درمقوله یک فرهنگ مورد نظر من است اخلاق است؛ چه اخلاق فردی و چه اخلاق جمعی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زندگی. الان شما ملاحظه می کنید که در زمینه مسائل اقتصادی همه مشکلات کشور در مسایل اقتصادی خلاصه شده و هرکس بگوید مشکلات کشور، فوراً روی مسائل اقتصادی متمرکز می شود و چند مثال هم به نظرش می آید. مسائل اقتصادی هم در دو مطلب خلاصه می شود: یکی درآمد و یکی مصرف. اگر درآمدمان بیشتر بود و مصرفمان کمتر بود همه مشکلات اقتصادی حل می شد. درآمد بیشتر و مصرف کمتر یک مسئله ای است که با فرهنگ عمومی به طور مستقیمی سر و کار دارد.
وجدان کاری
شما اگر می خواهید درآمد کشور زیاد بشود، بایستی وجدان کار را در مردم بیدار کنید. بایستی روح اتقان گرایی در کار را بوجود بیاورید.کیفیت کار را خوب کنید، چرا ما می بینیم که کار ایرانی با این که الان این همه روی کار ایرانی تکیه می شود، روی صادرات تکیه می شود، این همه می گویند و از اول انقلاب هم جهت کلی این بوده، درعین حال هنوز که هنوز است،کیفیت کار ایرانی در موارد بسیاری نمی گویم در همه جا از کیفیت مشابه خارجی پایین تر است؟ چرا این جوری باید باشد؟ همه اش مربوط به این است که ماشین آلات آن ها مدرن تر است؟! من قبول ندارم که همیشه این جور باشد، بیشتر به خاطر این است که وجدان کار نیست. آن کفاشی که این نخ بخیه کفش را می کشد می تواند محکم تر بکشد و می تواند یک قدری سست تر بکشد. این دو جور کار به وجود خواهد آورد، این کفاش های قدیم را دیده بودم که نخ را مومی می کردند، کفاش می تواند این نخ را دوبار مومی کند و می تواند دوبار کمتر مومی کند، این در کیفیت کار فرق خواهد گذاشت. کیفیت کار یعنی این که این کفش اگر رفت خارج و یک نفری این را خرید، آیا دفعه بعد هم دنبالش خواهد آمد یا خواهد گفت:«نه آقا جنس ایرانی نه کفشش حتی جوراب و ژاکت اش را هم دیگر نمی خرم» ببینید چقدرتاثیر دارد. وجدان کار، اتفاق درکار، دنبال کار را گرفتن و کار را یک عبادت دانستن مهم است. حالا آقای هاشمی فرمودند:«تبلیغات روحانیون» که کاملاً درست است.
یعنی واقعاً این را که ایشان می فرمایند:«تبلیغات روحانیون»، جای خیلی زیادی دارد اما من می خواهم عرض کنم امروز این کافی نیست کدام روحانی از ماها نافذ الکلمه تر؟ از امام نافذ الکلمه تر؟
خوب ما الان هرچه می گوییم اولاً میلیون ها نفر می شنوند. ولیکن برای آن چیزهایی که مربوط به عادات و افکار و اخلاق هست گفتن کافی نیست. این علم نیست. علم آن است که یک بار گفتی دیگری یاد می گیرد و دفعه دوم می شود تکرار، آن چه که مربوط به عمل است دانستن برایش کافی نیست همین گفتن و به شکل های مختلف گفتن و منتقل کردن لازم دارد تا در ذهن انسان نفوذ کند.
سایر عناصر فرهنگی
موارد دیگر، فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگی، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره، رشوه بگیریم، نگیریم با رشوه گیر چه کار کنیم. کار مردم را چگونه راه بیندازیم و فرهنگ لباس است.
مساله مد
بنده با مد خیلی موافقم، جزو آدم هایی هستم که به مد گرایش دارم، اما مدی که از داخل جوشیده باشد چون مد یعنی ابتکار و نوآوری نه چیزی که از بیرون بیاید. مد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما همه اش دارد از بیرون می آید. باید برای همین کلمه مد، آقای دکتر حداد فکری بکنند تا بنده هم که این قدر از استعمال کلمات دخیل بیزارم، مجبور نباشم آن را به کار ببرم.
مصرف گرایی
الگوی مصرف وسایل زندگی مهم است؛ فرش و پرده و چراغمان چه طوری باشد؛ این ها را نمی شود ندیده گرفت. اگر کسی توی بحر این کارها برود، می بیند چقدر سرمایه و فکر و همت و هنر دارد صرف این ها می شود که گاهی بسیاری از آنها بیهوده است. بالاخره جایی باید موضع خود را درباره این ها معین کند؛ حتی اگر بگوید من الان وقت ندارم و اولویتم تعیین لباس ملی نیست.
خیلی خوب، معلوم بشود که ما تا پنج سال یا ده سال این اولویت را نداریم و می خواهیم آن را کنار بگذاریم؛ لیکن بالاخره این انبار مجموعه فرهنگی صاحبی داشته باشد.